به سوی خدا

  • خانه 

حجاب وعفاف

23 تیر 1400 توسط یاحسین

​

✅ریشه های بدحجابی درجوامع?

⭐️اولین بخش بحث راازجنبه تاریخی موردبررسی قرارمی دهم:

اولین بارقه های بدحجابی درجوامع ازاوایل قرن بیستم یعنی ازانقلاب صنعتی به این طرف صورت گرفت بعدازاینکه زنان رابه بهانه کاربه بیرون کشاندندتاقبل ازآن لباس زنان نسبت به مردان بلندتروگشادتروپوشیده تربودواین مسئله  رادرسریالهای تاریخی میتوان دید.

نکته دیگردرموردلباسهااین بودکه هرچقدرمقام وطبقه اجتماعی افرادبالاتربودپوشیدگی این افرادهم بیشتربودبرعکس الان .?زنان طبقات بالای اجتماع درتختهای روان وروپوش داربیرون می رفتند.

دراکثرتمدن هابالاخص تمدن های شرقی خصوصاایران،زنان کمتردرانظارعمومی ظاهرمی شدنداصلامعماری خانه هابه گونه ای بودکه خانه ها؛اندرونی وبیرونی داشت،برعکس الان بااین آشپژخانه های اپن ونمادتجدد.
⭐️درایران هم زمان قاجاروقتی ناصرالدین شاه به فرنگ رفت ووضع اونجا را دیدچون قدرت کافی نداشت به دلیل اعتقادات قوی ایرانیان به اسلام فقط توانست برخانمهای حرم خودتاثیربگذارد؛اماچون همیشه مدل لباس خانمها ازاندرونی شاه بیرون می آمداین شدکه زنان ایرانی دردوره قاجارفقط درداخل خانه هایشان ازدامن های کوتاه وچین دار.
⭐️امادردوره پهلوی یک سری اقدامات اساسی برای بی حجاب کردن انجام دادند وبعد از اون اقدامات بودکه در17دی1314به طوررسمی کشف حجاب رااعمال کردند،حالادونستن اون اقدامات به ماکمک می کندتاببینیم ماچه کنیم برای بازگشت مردم جامعه مون به حجاب
اقدامات رضاخان:

?ترویج بی حجابی ازطریق مذهب ضاله بهائیت؛
?تبلیغ برهنگی ازطریق رسانه هاومراکزآموزشی
?اجباردراستفاده ازلباسهای غربی درمدارس وادارات

?تشکیل مجامع وانجمن های مخصوص بانوان،دراین انجمن هااززنان خارج رفته دعوت میشدبااستفاده ازشبهاتی درمورددرموردحجاب ودین سعی درکم رنگ کردن دین ورواج بی حجابی کنند.

?مجبورکردن زنان بدنام دراستفاده ازچادربرای بدنام کردن حجاب

?متحدالشکل کردن لباس وقتی درلباس مردان تغییرایجادشدبه مرورحس غیرت نیزدرآنهاکم شدودرنتیجه خیلی راحت توانستندحجاب رااززنان ودختران آنهابربایندوآب ازآب تکان نخورد.

 نظر دهید »

پندانه

30 خرداد 1400 توسط یاحسین

​????

???

??

?

 ? #دیرزمانی‌نیست که #دریافته‌ام 

وقتی از کسی. #رنجش و #کینه ای به دل می گیرم، درحقیقت #برده ی او می شوم؛
او افکارم را تحت کنترل خود می گیرد؛

اشتهایم را ازبین می برد؛
آرامش ذهن و نیات خوبم را می رباید و

 لذت کار کردن را از من می گیرد؛
اعتقاداتم را ازبین می برد

 و مانع از استجابت دعاهایم می گردد؛
او آزادی فکرم را می گیرد و هرکجا که می روم

 برایم مزاحمت ایجاد می کند؛

هیچ راهی برای فرار از او ندارم.
تازمانی که بیدارم، بامن است و 

وقتی که خوابیده ام، وارد رویاهایم می شود؛
وقتی مشغول رانندگی هستم

 یا وقتی در محل کار خود هستم، کنار م است؛
هرگز نمی توانم احساس شادی و راحتی کنم…

او حتی بر روی تُنِ صدایم نیز تاثیر می گذارد؛
او مجبورم می کند تا به خاطر سوء هاضمه، 

سَر دَرد و یا بی حالی دارو مصرف کنم؛
او لحظات شاد و فَرح بخش زندگی را از من می دزدد؛
? بنابراین دریافته ام اگر نمی خواهم یک #برده باشم،

در دل نسبت به دیگران کینه و رنجشی نداشته باشم!
خود را در آیینه نگریستم و دریافتم

ارزش من بیش از یک فکر نا آرام است.
دانستم دلم جایگاه #خداوند است که 

همواره مرا لبریز از #عشق و #مهربانی و #آرامش می کند.
❤ پس دلم را برای او از هر چه غیر او بود خالی کردم.

???

????

 نظر دهید »

داستانک

09 خرداد 1400 توسط یاحسین

​#داستانک

??روزى زنبوری و ماری با هم بحث می‌کردند. مار ميگفت: آدمها از ترسِ ظاهر ترسناک من میمیرند، نه بخاطر نيشم! مار برای اثبات حرفش، به چوپانى که زير درختى خوابيده بود؛ نزديک شد و به زنبور گفت: من چوپان را نيش مى‌زنم اما تو بالاى سرش سر و صدا کن!
?مار چوپان را نيش زد و زنبور بالای سرش پرواز کرد.چوپان گفت: اى زنبور لعنتى! و شروع به مکيدن جاى نيش و تخليه زهر کرد و خوب شد. مار و زنبور نقشه ديگه اى  کشيدند: اين بار

 ?زنبور نيش زد و مار خودنمايى کرد!
?‍?چوپان از خواب پريد و همين که مار را ديد، از ترس پا به فرار گذاشت! از ضمادی استفاده نکرد و چند روز بعد، چوپان به خاطر ترس از مار و نيش زنبور مرد!
این داستان زندگی ماست…

خيلى از مشكلات هم همينگونه هستند؛ و آدم‌ها فقط بخاطر ترس از آنها، نابود ميشوند. همه چیز بر میگردد به برداشت ما از زندگى. مواظب تلقین های زندگیمان باشیم…

 نظر دهید »

داستان آموزنده

06 خرداد 1400 توسط یاحسین

​??? همسر مهربان??

??????????

مرد ثروتمندی بود که با وجود مال فراوان، بسیار نامهربان و خسیس بود. بر عکس، زنش بسیار مهربان و خوش قلب بود و همه او را دوست داشتند. 
زن با خود می اندیشید: « خداوند این مرد را به من داده است، حتی اگر به او علاقه نداشته باشم، باز باید به او مهر بورزم!» بنابراین با وی رفتار خوبی داشت. 
یک سال قحطی شد و بسیاری از روستاییان از مرد و زن کمک خواستند. زن با محبت فراوان به همه ی آن ها کمک کرد، ولی مرد چیزی نگفت و پیش خود فکر کرد:« تا وقتی از پول های من کم نشود برایم مهم نیست که دارایی چه کسی به باد می رود.»
 مردم از زن تشکر کردند و گفتند که پول ها را بعد از مدتی به او پس خواهند داد. زن نپذیرفت، اما مردم اصرار می کردند  که پول او را باز گردانند..عطرالجنة

زن گفت:« اگر می خواهید پول را پس بدهید، در روز مرگ شوهرم این کار را بکنید.»
 این حرف زن به گوش یکی از دخترهایش رسید و او بسیار ناراحت شد. بی درنگ پیش پدر رفت و گفت:« می دانی مادر چی گفته؟ او از مردم خواسته تا پول هایشان را روز مرگ تو پس بدهند!»
 مرد، به فکر فرو رفت. سپس ازهمسرش پرسید:« چرا از مردم خواستی پولت را بعد از مرگ من به تو بازگردانند؟» 
زن جواب داد: « مردم تو را دوست ندارند و همه آرزو می کنند که زودتر بمیری اما حالا به جای آن که مرگ تو را آرزو کنند، از خداوند می خواهند که تو را زنده نگه دارد تا پول را دیرتر برگردانند. من هم از خداوند می خواهم که سال های زیادی زنده بمانی. کسی چه می داند؟ شاید تو هم روزی مهربان شوی!»
? مرد از تیزهوشی و محبت همسرش در شگفت ماند و به او قول داد که در آینده با مردم مهربان باشد.

???

 نظر دهید »

داستان کوتاه

29 اردیبهشت 1400 توسط یاحسین

​#داستانک
‼گدایی ٣٠ سال کنار جاده ای می‌نشست.

یک روز غریبه ای از کنار او گذر کرد.

گدا طبق عادت کاسه خود را به سمت غریبه گرفت و گفت :

بده در راه خدا
غریبه گفت : چیزی ندارم به تو بدهم؟

آنگاه از گدا پرسید : آن چیست که رویش نشسته ای ؟؟ گدا پاسخ داد: هـیچی یک صندوق قدیمی ست . تا زمانی که یادم می آید ، روی همین صندوق نشسته ام .
غریبه پرسید : آیا تاکنون داخل صندوق رادیده ای؟

گدا جواب داد: نه !!

برای چه داخلش راببینم ؟؟ دراین صندوق هیچ چیزی وجود ندارد .

غریبه اصرار کرد چه عیبی دارد؟

نگاهی به داخل صندوق بینداز .
گدا کنجکاو شد و سعی کرد در صندوق را باز کند.

ناگهان در صندوق باز شد و گدا باحیرت و ناباوری و شادمانی مشاهده کرد که صندوقش پر از جواهر است.
من همان غریبه ام که چیزی ندارم به تو بدهم اما می گویم نگاهی به درون بیانداز.

نه درون صندوقی، بلکه درون چیزی که به تو نزدیکتراست {درون خویش}

صدایت را می شنوم که می گویی: اما من گدا نیستم !!

گدایند همه ی کسانی که ثروت حقیقی خویش را پیدا نکرده اند.
#درونت‌را‌بنگر !!❤️

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

به سوی خدا

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس