به سوی خدا

  • خانه 

داستان

02 شهریور 1400 توسط یاحسین

​

? در یکی از مدارس دور افتاده یاسوج معلمی دچار مشکل شد و موقتا برای یک ماه معلم جایگزینی بجای او شروع به تدریس کرد. این معلم جایگزین در یکی از کلاسها سوالی از دانش آموزی کرد که او نتوانست جواب دهد، بقیه دانش آموزان شروع به خندیدن و او را مسخره می کردند. 

معلّم متوجّه شد که این دانش آموز از  اعتماد بنفس پایینی برخوردار است و همواره توسّط هم کلاسی هایش مورد تمسخر قرار می گیرد.

زنگ آخر فرا رسید و وقتی  دانش آموزان از کلاس خارج شدند، معلّم آن دانش آموز را فرا خواند و به او برگه ای داد که بیتی شعر روی آن نوشته شده بود و از او خواست همان طور که نام خود را حفظ کرده، آن بیت شعر را حفظ کند و با هیچ کس در مورد این موضوع صحبت نکند. 

در روز دوم معلّم همان بیت شعر را روی تخته نوشت و به سرعت آن بیت شعر را پاک کرد و از بچّه ها خواست هر کس در آن زمان کوتاه توانسته شعر را حفظ کند، دستش را بالا ببرد. 

هیچ کدام از دانش آموزان نتوانسته بود حفظ کند. 

تنها کسی که دست خود را بالا برد و شعر را خواند همان دانش آموز دیروزی بود که مورد تمسخر بچّه ها بود.

 بچّه ها از این که او توانسته در این فرصت کوتاه شعر را حفظ کند مات و مبهوت شدند. 

معلّم خواست برای او کف بزنند و تشویقش کنند. 

در طول این یک ماه، معلّم جدید هر روز همین کار را تکرار می کرد و از بچّه ها می خواست تشویقش کنند و او را مورد لطف و محبّت قرار می داد. 

کم کم نگاه همکلاسی ها نسبت به آن دانش آموز تغییر کرد. 

دیگر کسی او را مسخره نمی کرد.

 آن دانش آموز خود نیز دارای اعتماد به نفس شد و احساس کرد دیگر  آن شخصی که همواره معلّم سابقش “خِنگ ” می نامید، نیست.  پس دانش آموز تمام تلاش خود را می کرد که همواره آن احساس خوبِ برتر بودن و باهوش بودن و ارزشمند بودن در نظر دیگران را حفظ کند. 

آن سال با معدّلی خوب قبول شد.

به کلاس های بالاتر رفت. 

در کنکور شرکت کرد و وارد دانشگاه شد. 

مدرک دکترای فوق تخصص پزشکی خود را گرفت و هم اکنون پدر پیوند کبد جهان است که در بیمارستان ابن سینای شیراز شهر صدرا صدها پیوند کبد انجام داده است. (دکتر ملک حسینی) 
انسان ها دو نوعند: 

نوع اوّل کلید خیر هستند. دستت را می گیرند و در بهتر شدنت کمک کرده و به تو احساس ارزشمند بودن می دهند 

نوع دوم انسان هایی هستند که با دیدن اوّلین شکستِ شخص، حس بی ارزشی و بی کفایتی و بدشانس بودن را به او منتقل می کنند.
این دانش آموز میتوانست قربانی نوع دوم این انسان ها بشود که بخت با او یار بود.

و آن معلم کسی نبود جز *محمد بهمن بیگی* ، ابر مردی بزرگ که چون ستاره ای در دل شبهای سیاه روزگاران درخشید و معجزه کرد. *استاد بهمن بیگی* نویسنده ای چیره دست با ذهنی خلاق و مدیری لایق بود و نشان داد که اگر اراده باشد میتوان مردمی را از فرش به عرش رساند که نمونه آن دکتر ملک حسینی است.

روحش جاودان و یادش گرامی. 

????❤️❤️❤️❤️

 نظر دهید »

مراتب اشک

24 مرداد 1400 توسط یاحسین

​
⬅️ مرحوم آیت الله بهجت رضوان الله تعالی علیه می فرمودند:

اشک را از عالم ملکوت می آورند و در  مَشک چشم ها تقسیم می کنند..

⬅️ اشک بر سیدالشهداء علیه السلام، رزق آسمانی است..

روزی ای است که از آسمان تقسیم می شود..آن هم به دست ام الائمه حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها..

⬅️ مراتبی را که برای اشک بر سیدالشهدا علیه السلام شمرده اند را بیان می کنیم که معمولا ما تا پله ششم رسیدیم و به پله هفتم نرسیدیم که بگوییم..

برای اشکی که برای امام حسین علیه السلام می ریزیم، حساب و کتاب است..

دوازده کلاسی که شیخ جعفر شوشتری برای اظهار محبت ما به سیدالشهداء علیه السلام گفته است را بررسی می کنیم..

? ببینیم در کدام کلاس هستیم و تا کدام پله را بالا آمده ایم..سعی کنیم به مدد امام صادق علیه السلام یک پله دیگر بالا بیاییم..

✅ پله اول:

انسان وقتی روضۀ حضرت را می شنود،نفسش تنگ شود و آه بکشد.

می فرماید:

“نفس‏ المهموم‏ لظلمنا تسبیح”

هر آهی که بکشی برایت عبادت می نویسم.

انسان نمی تواند گریه کند

ولی دلش می سوزد و نفسش تنگ می شود و اذیت می شود..

✅ پله دوم:

انسان آه روی آه،دلش به درد می آید..نمی تواند گریه کند ولی مدام جابه جا می شود..

ناراحت است که چرا نمی تواند اشک بریزد و ضَجّه بزند قلبش می سوزد..

✅پله سوم:

انسان هاله ای از اشک در چشمش جمع شده،اما هر چه التماسش می‌کنی اشک پایین نمی‌آید،سپس خشک می‌شود.

امام صادق علیه السلام فرمود:

هر وقت این حالت برای تو پیش آمد زود دستانت را به سوی آسمان بلند کن و چند دعا کن..

لحظه ای که در چشمت هاله ای از  اشک برای سیدالشهداء علیه السلام است، خداوند دارد با محبت به تو نگاه می کند تا هرچه می خواهی،به تو بدهد..

✅پله چهارم:

انسان دلش بشکند و قطره ای از این اشک به اندازه بال پشه،سرازیر شود..

امام جعفر صادق علیه السلام فرموده اند: هر کس به اندازۀ بال پشه برای  جدّ غریبم  حسین علیه السلام اشک بریزد، خدا همه گناهانش را می بخشد و بهشت بر او واجب می شود..

✅پله پنجم:

اگرقطره ای  اشک از صورت کسی بر  آتش جهنم بچکد،آتش جهنم خاموش می شود..

گریه کن امام حسین علیه السلام با یک قطره اشکش می تواند تمام  جهنمیان را از آتش جهنم خلاص کند..

? دوستان اشک هایی که روی صورتتان می آید را کمی بردارید و به روی سینه تان بمالید،چون لحظۀ جان دادن سنگینی روی سینه است،زیر گلویت بزن..

ما  یک بار قرار است بمیریم،

باید خوب بمیریم

✅پله ششم:

اگر اشک از چشمانت بیاید روی صورتت بچکد و روی سینه ات بچکد..

امام صادق علیه السلام می گوید:

هر کس این گونه گریه کند  شبیه من است

 هرکس می خواهد شبیه امام جعفر صادق علیه السلام شود،طوری گریه کند که اشک از صورتش روی سینه اش بچکد.

قالَ الصّادقُ علیه السّلام:

لِکُلّ شَیْئٍ ثَوابٌ اِلا الدَمْعَةٌ فینا..

امام صادق فرمودند:

هر چیزى پاداش و مزدى دارد، مگر اشکى که براى ما ریخته شود(که چیزى با آن برابرى نمى کند و مُزد بى اندازه دارد..)

منبع:

جامع_احادیث_الشیعه ، ج ۱۲، ص ۵۴۸.

تو نوکری چو گدایان به شرط مُزد نکن!

که خواجه خود، رَوشِ بنده پروری داند.

?بصیرت عاشورایی ۱۴۰۰

 نظر دهید »

افزایش ظرفیت روحی 5

03 مرداد 1400 توسط یاحسین

​#افزایش_ظرفیت_روحی 5
❇️ گفته شد که برای قوی شدن باید بسیاری از واقعیت های طبیعی دنیا رو پذیرفت.
? نگاه درست به واقعیت ها و تسلیم در برابر برخی واقعیت ها میتونه آدم رو از لوس بازی در بیاره و قوی کنه.
مثلا این واقعیت که توی دنیا آدم گاهی بیمار میشه.
☢️ اگه یه موقع یه بیماری سراغت اومد زیادی آه و ناله نکن. بگو خب فعلا که خدا برام امتحان بیماری رو فرستاده. ☺️ باید حواسم باشه که این امتحان رو به خوبی پشت سر بذارم. “سعی کن هییییچ وقت غر نزنی!”
✔️ چقدر مهمه که آدم اهل نق زدن و غر زدن نباشه.
? آدم وقتی #ضعیف میشه اهل غر زدن میشه. تا یه مشکلی براش پیش میاد سریع به همه بد و بیراه میگه! سریع اعتراض میکنه!
⭕️ معلومه که این آدم به اندازه کافی روی خودش کار نکرده. اگه آدمی هستی که با هر اتفاق ناخوشایندی غر میزنی، سعی کن این کار رو ترک کنی.
? از الان به بعد تمرین کن تا خواستی غر بزنی سریع جلوی خودت رو بگیر
بگو: من نباید غر بزنم تا قوی بشم…. ☺️ من نباید غر بزنم… آروم باش! چه خبرته؟   غر نزن!? آرررررروم!!!!
? به جای اینکه سر دیگران عصبی بشی گاهی سر خودت عصبی شو! اتفاقا میبینی که چقدر توی ارتباط با اطرافیانت روحیه بهتری پیدا میکنی و چقدر “پیش خداوند مهربان” عزیز میشی…
پس چی شد؟?
تمرین میکنیم که اصلا غر نزنیم…!??

 نظر دهید »

افزایش ظرفیت روحی. 4

02 مرداد 1400 توسط یاحسین

​
☢ گفتیم که انسان باید به استقبال برخی رنج ها هم بره تا کم کم قدرت روحی پیدا کنه.
بحث رنج یه بحث مفصلی هست که در کتاب رهایی از رنج ها بهش پرداختیم.
? موضوع بعدی که برای افزایش ظرفیت روحی خیلی موثر هست “توجه به ظرفیت های متفاوت افراد” هست.
✅ ما باید بدونیم که خداوند متعال هر کسی رو با ظرفیت مشخصی آفریده و ما نباید انتظار نابجا از افراد داشته باشیم.
?یه نفر خیلی باهوشه، یه نفر نیست. یکی خیلی درک میکنه و یکی کمتر درک میکنه.
?یکی خیلی فعاله یکی تنبل، یکی همیشه انگیزه میده ویکی هم نه! همش نا امید میکنه.

☺️

بالاخره باید این واقعیت مهم دنیا رو پذیرفت و طبقش زندگی کرد و البته نباید کسی رو هم سرزنش کرد.
✅ امام صادق علیه السلام در روایتی به این مضمون فرمودند اگه مردم میدونستند که آفرینش انسان ها چقدر باهم متفاوت هست، هیچ کسی، دیگری رو سرزنش نمیکرد…
میخوای قوی بشی؟
? اگه در اطراف خودت آدم هایی رو میبینی که درکت نمیکنند، در مرحله اول بپذیر که آدم ها با هم متفاوتند….
همین پذیرفتن تفاوت ها خیییلی به آدم آرامش میده.?
اگه دیدی خودت آدم فعال و دغدغه مندی هستی ولی اطرافیانت بی خیال هستند این باعث نشه که تو هم مثل اونا بشی. 
نه! خدا در تو یه ظرفیت بالاتری قرار داده و از اون طرف ازت تکلیف بیشتری هم میخواد.
✅ بله آدم باید تلاشش رو برای هدایت دیگران و امر به معروف انجام بده ولی این تفاوت های آدم ها رو هم حتما باید در نظر بگیره.☺️

 نظر دهید »

افزایش ظرفیت روحی 

31 تیر 1400 توسط یاحسین

​#افزایش_ظرفیت_روحی 3
? پذیرش رنج تا حد زیادی میتونه انسان رو در مقابل سختی ها قدرتمند کنه.??
☢️ ما باید بدونیم که دنیا #قوانین مشخصی داره که اگه طبق اون قوانین جلو نریم حتما زندگی بسیار سخت و تلخی خواهیم داشت و حتی دیگه لذت های زندگی هم نمیتونه حال ما رو خوب کنه.
? یکی از مهم ترین قوانین دنیا اینه که ?? اگه انسان “با اختیار خودش” سراغ برخی رنج های #خوب نره، دنیا “اجبارا” بهش رنج های #بد خواهد داد.
❇️ باید برای خودت جا بندازی که اگه نخوای برخی از رنج های خوب رو تحمل کنی، بعدا ناچار میشی که رنج های بد زیادی رو تحمل کنی که دیگه فایده ای هم نخواهد داشت…
? مثلا اگه یه نفر رنج فرزند آوری رو نخواد تحمل کنه، طبیعتا باید رنج تنهایی رو بی کسی رو تحمل کنه و …
? کسی که رنج تحصیل رو نخواد تحمل کنه باید سختی های زیادی در زندگیش تحمل کنه.
? کسی که نخواد رنج کار کردن رو تحمل کنه باید رنج فقر و بی آبرویی رو تحمل کنه 
? کسی که نخواد رنج حجاب رو تحمل کنه باید رنج بی بندو باری و تجاوز رو تحمل کنه
? کسی که نخواد رنج پیدا کردن فرد اصلح رو در انتخابات ها تحمل کنه باید رنج حاصل از تصمیمات مدیران نالایق رو تحمل کنه و…
و هزاران مثال دیگه ای که میتونید در این زمینه بزنید.
پس با خودت حرف بزن و پذیرش برخی رنج های خوب رو کاملا برای خودت جا بنداز تا روحت قوی بشه عزیز دلم..?
#پذیرش_رنج

#قدرت_روحی

 نظر دهید »

افزایش ظرفیت روحی

30 تیر 1400 توسط یاحسین

​#افزایش_ظرفیت_روحی 2
❇️ گفته شد که اگه آدم میخواد تو تمام اتفاقات زندگیش خیلی قوی عمل کنه و آسیب نبینه لازمه که قدرت روحی خودش رو بالا ببره.
✔️ برای بالا بردن قدرت روحی اولا ادم باید “اهل پذیرش رنج” باشه. نباید از سختی های دنیا فرار کنه. “حتی باید گاهی به استقبال برخی از رنج ها هم بره".
⭕️ آدمی که تا بهش سختی میرسه غر میزنه خب معلومه که خیلی اذیت خواهد شد.
❇️ برای خودت اینو جا بنداز که تا زمانی که توی دنیا هستی قراره رنج بکشی.☺️
 اگه یه جایی رنج نکشیدی کلی خوشحال شو و بگو خدایا شکر که این چند ساعت بهم رنجی نرسید. ممنوووووون!?
اگه آدم بتونه چنین روحیه ای رو در خودش به وجود بیاره فوق العاده صبور میشه و روحش بزرگ و قدرتمند خواهد شد….
✅ ما تنهامسیری ها اساس و مبنای زندگی کردن رو پذیرش رنج قرار میدیم تا بتونیم از لذت های زندگی مون بیشتر از بقیه کیف کنیم…??
#پذیرش_رنج

 نظر دهید »

افزایش ظرفیت روحی

29 تیر 1400 توسط یاحسین

​#افزایش_ظرفیت_روحی 1
⭕️ معمولا ما آدم ها بسیاری از موفقیت های زندگی خودمون رو از دست میدیم به خاطر اینکه ظرفیت روحی پایینی داریم.
✅ یکی از راه های اینکه ظرفیت آدم بالا بره اینه که وجود رنج در دنیا رو #طبیعی بدونه.
یعنی چی؟
? یعنی بدونیم دنیا جایی هست که انسان چه بخواد و چه نخواد آخرش رنج خواهد کشید. 
بالاخره گذشت زمان خودش سختی هایی برای آدم داره، وجود بیماری، مرگ، فقر، جنگ و…. در دنیا هست و کسی نمیتونه وجود رنج در دنیا رو انکار کنه.
✔️ همین که ادم بپذیره که طبیعتا باید رنج هایی رو در دنیا تحمل کنه باعث میشه که آمادگی بهتری در مقابل سختی ها پیدا کنه.
گاهی خوبه که آدم بشینه با خودش فکر کنه و طبیعی بودن رنج های زندگی رو برای خودش به خوبی جا بندازه.
❇️ اگه آدم وجود رنج رو طبیعی بدونه دیگه با رنج هایی که اطرافیان بهش میدن از کوره در نمیره. میدونه که سهمیه رنج در دنیا ثابت هست و همه انسان ها در مجموع به میزان مساوی در دنیا رنج خواهند کشید…☺️
☢️ میدونه که هر کسی رنج های مخصوص به خودش رو داره و هیچ کسی زندگی کاملا راحتی نخواهد داشت. به قول قدیمی ها: هر که را سر بزرگ، درد بزرگ…
#پذیرش_رنج

 نظر دهید »

راه های افزایش ظرفیت روحی

28 تیر 1400 توسط یاحسین

​آدم اگه میخواد یه زندگی مومنانه و البته شیرین داشته باشه تنها راهش اینه که “ظرفیت خودش رو بالا ببره".
⭕️ کی از زندگیش لذت نمیبره؟ 
? کسی که ظرفیت روحی پایینی داشته باشه.
⭕️ کی توی سختی های زندگی کم میاره؟
? کسی که ظرفیت روحیش کم باشه.
✅ همه ما باید ظرفیت روحی خودمون رو بالا ببریم وگرنه واقعا توی دنیا همیشه دچار مشکل هستیم و دینداری مون هم خیلی سخت و تلخ خواهد بود.
❇️حالا چجوری میشه که آدم ظرفیت خودش رو بالا ببره؟
پاسخ دقیق این سوال میتونه ما رو توی زندگیمون خیلی جلو بیاندازه. ✔️ 
راه های افزایش ظرفیت روحی رو ان‌شالله با هم مرور می‌کنیم.

 نظر دهید »

ریشه های بی حجابی

26 تیر 1400 توسط یاحسین

?ریشه سوم بدحجابی درجوامع : بحث سیاسی است
?فرانتس فانون نویسنده الجزایری که جامعه شناس است مینویسد:

?هرچادری که دور

انداخته شودافق جدیدی برروی استعمارگران گشوده میشودافقی که تاپیش ازآن برآنهاممنوع بود.
❌درحقیقت دشمنان قسم خورده مابرای براندازی نظام جمهوری اسلامی واصل ولایت فقیه ودرنتیجه سلطه برایران اسلامی واستفاده ازذخایرآن؛
♨️با انواع واقسام شیوه ها ازجمله ماهواره ها،شبکه های مجازی وقرصهای روان گردان وهزاران چیزدیگر
?سعی درایجادبدحجابی وازبین رفتن حیا و غیرت دینی وبه تبع آن غیرت ملی ودرنتیجه سلطه برذخایر ایران اسلامی دارند

⛔️وگروهی عامدانه یا ازروی غفلت برای اینکه دهن کجی خودرابه نظام وانقلاب نشان دهند؛هم صدا بابیگانگان سعی دربدحجابی هرچه بیشتردارند،به گونه ای که گمان می شود این کارهابه خاطر لجاجت وموضع گیریهای لجوجانه باشد.
 ⚠️اگراستقلال وعزت کشورمان برایمان مهم باشد؛ بایستی هوشیار بود؛نباید دردام آنهاافتاد.
?رهبرانقلاب:جوان امروز قدر استقلال رانمیداندچون ازاول عمرش درکشوری زندگی کرده که هیچ وابستگی خارجی نداشته است96/3/31

 نظر دهید »

حجاب وعفاف

25 تیر 1400 توسط یاحسین


?بررسی ریشه های بدحجابی درجوامع
✅اماریشه دوم بدحجابی درجوامع برمیگرددبه بحث روانشناسی که دراین بخش دوجنبه رابررسی میکنیم
 1⃣ بحث اول روانشناسی حجاب؛بحث “محبت وتوجه است

?بببینین دینمون چه چیزهای جالبی دارد
?به پدران خطاب هست که اول هدیه ای راکه می خرنداول به دخترانشان هدیه بدهندتوجه به دختر☝️
?به شوهران سفارش می کندکه به همسرانشان محبت وتوجه داشته باشندوابرازمحبت کنند?
❤️که درروایت داریم که هرمردی که به همسرش بگویددوستت دارم ازدل زن بیرون نمیرود.
✅وهمه حاکی ازاین است که زنان به محرکهای کلامی بیشترواکنش می دهند؛حال دخترویازنی که دراین خانواده بزرگ می شودآیابه خاطرتوجه دیگران به اوبه بدحجابی روی می آورد؟؟!!?مسلماهرگز
2⃣ریشه دوم  روانشناسی هم برمیگرددبه ?ضعف شخصیت وایجادعقده حقارت 
⭐️ازنظرروانشناسی قطعی ترین عامل رشدانسان میزان ارزشی است که هرفردبرای خودقائل است.

نمایش زیبایی جسم؛ عقده حقارت انسان رانشان می دهد،
❓❓حال راهکارچه کنیم تا نوجوان وجوان ما احساس شخصیت پیداکند؟
⚠️اولا بایستی توجه داشت که این امریک امرریشه ای است بایستی ازابتدا درنوجوان وجوان مان ایجادکنیم.

?اسلام درموردتربیت فرزندسه مرحله اشاره دارد:

?7سال اول به تعبیرروایت کودک “سید"است یعنی اجازه بده بازی کندزیاد امرونهی نکن به اوارزش واحترام قائل باش 
?.اما7سال دوم تعبیر هست به “عبد"یعنی الان وقت اطاعت کودک است،آموزش های لازم دینش رابهش یادبده
? اما7سال سوم دوران14تا21سالگی تعبیر هست “وزیر” وزیریعنی چی ؟یعنی اینکه به اوارزش بده ،ازاونظربخواه به استقلال شخصیتش احترام بگذار؛اگرنوجوان ما درخانواده این گونه تربیت شوددیگر نوجوان ما"جوزده” نمی شودو دنبال هرجریانی و هرفکری راه نمی افتد.
?بنابراین برای اینکه نوجوان ما احساس حقارت نکند وبه خاطررفع این احساس همرنگ  هرجماعت نشودوبه بدحجابی وچشم چرانی روی نیاورد:

?بایستی درخانواده وجامعه به کودکان ونوجوانان وجوانان مان  شخصیت واحترام قائل شویم .وتاکید دینمان درمورد اهمیت عزت نفس به همین دلایل است.

 نظر دهید »

حجاب وعفاف

23 تیر 1400 توسط یاحسین

​

✅ریشه های بدحجابی درجوامع?

⭐️اولین بخش بحث راازجنبه تاریخی موردبررسی قرارمی دهم:

اولین بارقه های بدحجابی درجوامع ازاوایل قرن بیستم یعنی ازانقلاب صنعتی به این طرف صورت گرفت بعدازاینکه زنان رابه بهانه کاربه بیرون کشاندندتاقبل ازآن لباس زنان نسبت به مردان بلندتروگشادتروپوشیده تربودواین مسئله  رادرسریالهای تاریخی میتوان دید.

نکته دیگردرموردلباسهااین بودکه هرچقدرمقام وطبقه اجتماعی افرادبالاتربودپوشیدگی این افرادهم بیشتربودبرعکس الان .?زنان طبقات بالای اجتماع درتختهای روان وروپوش داربیرون می رفتند.

دراکثرتمدن هابالاخص تمدن های شرقی خصوصاایران،زنان کمتردرانظارعمومی ظاهرمی شدنداصلامعماری خانه هابه گونه ای بودکه خانه ها؛اندرونی وبیرونی داشت،برعکس الان بااین آشپژخانه های اپن ونمادتجدد.
⭐️درایران هم زمان قاجاروقتی ناصرالدین شاه به فرنگ رفت ووضع اونجا را دیدچون قدرت کافی نداشت به دلیل اعتقادات قوی ایرانیان به اسلام فقط توانست برخانمهای حرم خودتاثیربگذارد؛اماچون همیشه مدل لباس خانمها ازاندرونی شاه بیرون می آمداین شدکه زنان ایرانی دردوره قاجارفقط درداخل خانه هایشان ازدامن های کوتاه وچین دار.
⭐️امادردوره پهلوی یک سری اقدامات اساسی برای بی حجاب کردن انجام دادند وبعد از اون اقدامات بودکه در17دی1314به طوررسمی کشف حجاب رااعمال کردند،حالادونستن اون اقدامات به ماکمک می کندتاببینیم ماچه کنیم برای بازگشت مردم جامعه مون به حجاب
اقدامات رضاخان:

?ترویج بی حجابی ازطریق مذهب ضاله بهائیت؛
?تبلیغ برهنگی ازطریق رسانه هاومراکزآموزشی
?اجباردراستفاده ازلباسهای غربی درمدارس وادارات

?تشکیل مجامع وانجمن های مخصوص بانوان،دراین انجمن هااززنان خارج رفته دعوت میشدبااستفاده ازشبهاتی درمورددرموردحجاب ودین سعی درکم رنگ کردن دین ورواج بی حجابی کنند.

?مجبورکردن زنان بدنام دراستفاده ازچادربرای بدنام کردن حجاب

?متحدالشکل کردن لباس وقتی درلباس مردان تغییرایجادشدبه مرورحس غیرت نیزدرآنهاکم شدودرنتیجه خیلی راحت توانستندحجاب رااززنان ودختران آنهابربایندوآب ازآب تکان نخورد.

 نظر دهید »

پندانه

30 خرداد 1400 توسط یاحسین

​????

???

??

?

 ? #دیرزمانی‌نیست که #دریافته‌ام 

وقتی از کسی. #رنجش و #کینه ای به دل می گیرم، درحقیقت #برده ی او می شوم؛
او افکارم را تحت کنترل خود می گیرد؛

اشتهایم را ازبین می برد؛
آرامش ذهن و نیات خوبم را می رباید و

 لذت کار کردن را از من می گیرد؛
اعتقاداتم را ازبین می برد

 و مانع از استجابت دعاهایم می گردد؛
او آزادی فکرم را می گیرد و هرکجا که می روم

 برایم مزاحمت ایجاد می کند؛

هیچ راهی برای فرار از او ندارم.
تازمانی که بیدارم، بامن است و 

وقتی که خوابیده ام، وارد رویاهایم می شود؛
وقتی مشغول رانندگی هستم

 یا وقتی در محل کار خود هستم، کنار م است؛
هرگز نمی توانم احساس شادی و راحتی کنم…

او حتی بر روی تُنِ صدایم نیز تاثیر می گذارد؛
او مجبورم می کند تا به خاطر سوء هاضمه، 

سَر دَرد و یا بی حالی دارو مصرف کنم؛
او لحظات شاد و فَرح بخش زندگی را از من می دزدد؛
? بنابراین دریافته ام اگر نمی خواهم یک #برده باشم،

در دل نسبت به دیگران کینه و رنجشی نداشته باشم!
خود را در آیینه نگریستم و دریافتم

ارزش من بیش از یک فکر نا آرام است.
دانستم دلم جایگاه #خداوند است که 

همواره مرا لبریز از #عشق و #مهربانی و #آرامش می کند.
❤ پس دلم را برای او از هر چه غیر او بود خالی کردم.

???

????

 نظر دهید »

داستانک

09 خرداد 1400 توسط یاحسین

​#داستانک

??روزى زنبوری و ماری با هم بحث می‌کردند. مار ميگفت: آدمها از ترسِ ظاهر ترسناک من میمیرند، نه بخاطر نيشم! مار برای اثبات حرفش، به چوپانى که زير درختى خوابيده بود؛ نزديک شد و به زنبور گفت: من چوپان را نيش مى‌زنم اما تو بالاى سرش سر و صدا کن!
?مار چوپان را نيش زد و زنبور بالای سرش پرواز کرد.چوپان گفت: اى زنبور لعنتى! و شروع به مکيدن جاى نيش و تخليه زهر کرد و خوب شد. مار و زنبور نقشه ديگه اى  کشيدند: اين بار

 ?زنبور نيش زد و مار خودنمايى کرد!
?‍?چوپان از خواب پريد و همين که مار را ديد، از ترس پا به فرار گذاشت! از ضمادی استفاده نکرد و چند روز بعد، چوپان به خاطر ترس از مار و نيش زنبور مرد!
این داستان زندگی ماست…

خيلى از مشكلات هم همينگونه هستند؛ و آدم‌ها فقط بخاطر ترس از آنها، نابود ميشوند. همه چیز بر میگردد به برداشت ما از زندگى. مواظب تلقین های زندگیمان باشیم…

 نظر دهید »

داستان آموزنده

06 خرداد 1400 توسط یاحسین

​??? همسر مهربان??

??????????

مرد ثروتمندی بود که با وجود مال فراوان، بسیار نامهربان و خسیس بود. بر عکس، زنش بسیار مهربان و خوش قلب بود و همه او را دوست داشتند. 
زن با خود می اندیشید: « خداوند این مرد را به من داده است، حتی اگر به او علاقه نداشته باشم، باز باید به او مهر بورزم!» بنابراین با وی رفتار خوبی داشت. 
یک سال قحطی شد و بسیاری از روستاییان از مرد و زن کمک خواستند. زن با محبت فراوان به همه ی آن ها کمک کرد، ولی مرد چیزی نگفت و پیش خود فکر کرد:« تا وقتی از پول های من کم نشود برایم مهم نیست که دارایی چه کسی به باد می رود.»
 مردم از زن تشکر کردند و گفتند که پول ها را بعد از مدتی به او پس خواهند داد. زن نپذیرفت، اما مردم اصرار می کردند  که پول او را باز گردانند..عطرالجنة

زن گفت:« اگر می خواهید پول را پس بدهید، در روز مرگ شوهرم این کار را بکنید.»
 این حرف زن به گوش یکی از دخترهایش رسید و او بسیار ناراحت شد. بی درنگ پیش پدر رفت و گفت:« می دانی مادر چی گفته؟ او از مردم خواسته تا پول هایشان را روز مرگ تو پس بدهند!»
 مرد، به فکر فرو رفت. سپس ازهمسرش پرسید:« چرا از مردم خواستی پولت را بعد از مرگ من به تو بازگردانند؟» 
زن جواب داد: « مردم تو را دوست ندارند و همه آرزو می کنند که زودتر بمیری اما حالا به جای آن که مرگ تو را آرزو کنند، از خداوند می خواهند که تو را زنده نگه دارد تا پول را دیرتر برگردانند. من هم از خداوند می خواهم که سال های زیادی زنده بمانی. کسی چه می داند؟ شاید تو هم روزی مهربان شوی!»
? مرد از تیزهوشی و محبت همسرش در شگفت ماند و به او قول داد که در آینده با مردم مهربان باشد.

???

 نظر دهید »

داستان کوتاه

29 اردیبهشت 1400 توسط یاحسین

​#داستانک
‼گدایی ٣٠ سال کنار جاده ای می‌نشست.

یک روز غریبه ای از کنار او گذر کرد.

گدا طبق عادت کاسه خود را به سمت غریبه گرفت و گفت :

بده در راه خدا
غریبه گفت : چیزی ندارم به تو بدهم؟

آنگاه از گدا پرسید : آن چیست که رویش نشسته ای ؟؟ گدا پاسخ داد: هـیچی یک صندوق قدیمی ست . تا زمانی که یادم می آید ، روی همین صندوق نشسته ام .
غریبه پرسید : آیا تاکنون داخل صندوق رادیده ای؟

گدا جواب داد: نه !!

برای چه داخلش راببینم ؟؟ دراین صندوق هیچ چیزی وجود ندارد .

غریبه اصرار کرد چه عیبی دارد؟

نگاهی به داخل صندوق بینداز .
گدا کنجکاو شد و سعی کرد در صندوق را باز کند.

ناگهان در صندوق باز شد و گدا باحیرت و ناباوری و شادمانی مشاهده کرد که صندوقش پر از جواهر است.
من همان غریبه ام که چیزی ندارم به تو بدهم اما می گویم نگاهی به درون بیانداز.

نه درون صندوقی، بلکه درون چیزی که به تو نزدیکتراست {درون خویش}

صدایت را می شنوم که می گویی: اما من گدا نیستم !!

گدایند همه ی کسانی که ثروت حقیقی خویش را پیدا نکرده اند.
#درونت‌را‌بنگر !!❤️

 نظر دهید »

داستان کوتاه

27 اردیبهشت 1400 توسط یاحسین

​?داستان قتل نفس محترمه در بنى اسرائيل
اين داستان با تكيه بر روايات و تاريخ به این صورت نقل شده است:
يكى از ثروتمندان بنى اسرائيل كه صاحب ثروت فراوان و انبوه بود، وارث برى جز پسرى عموى خود نداشت عمرش طولانى شد، پسر عمو هر چه انتظار مرگ او را كشيد كه پس از مرگش به ثروتش برسد خبرى نشد، لذا نقشه كشيد او را به قتل برساند، و نهايتاً به دور از چشم مردم او را كشت و جنازه اش را در ميان راه گذاشت، و با ناله و فرياد به نزد موسى آمد كه نزديك مرا كشته اند.
 قاتل با مراجعه به عموى خويش از دخترش خواستگارى مى كند عمو به او پاسخ منفى مى دهد، و دخترش را به جوانى پاك و نيك سيرت عقد مى بندد، جوان شكست خورده تصميم به كشتن عمو مى گيرد و او را از پاى درمى آورد،
آنگاه شكايت واقعه را نزد موسى مى برد و از او مى خواهد كه قاتل عمويش را پيدا كند.
از آنجا كه قتل نفس در بنى اسرائيل بسيار سنگين بود و مجهول بودن قاتل سبب شد كه هر قبيله اى ماجراى قتل را به عهده قبيله ديگر بيندازد و مسئله را از خود دفع كند زمينه نزاع و خون ريزى گسترده فراهم شد، لذا نزد موسى آمدند و از آن پيامبر بزرگ حكميت در آن وضع مبهم را درخواست كردند كه حضر حق فرمان ذبح گاوى را به آنان داد، و آنان هم با سئوالات بيجا و غير منطقى و بهانه تراشى هاى غير معقول برنامه را به گاوى منحصر و گران قميت رسانيدند و گرچه به فرموده قرآن مجيد ميلى به كشتن گاو نداشتند، ولى ناچاراً براى دفع فتنه عظيم ميان دوازده قبيله بنى اسرائيل تن به اجراى فرمان دادند.
عياشى در تفسيرش از حضرت رضا (ع) روايت مى كند كه در جستجوى گاو مورد نظر برآمدند و آن را نزد جوانى از بنى اسرائيل يافتند و از او خواستند كه گاوش را به آنان بفروشد و او هم به قيمت پر كردن طلا در پوستش اعلام فروش كرد!
خريداران كه چاره اى جز خريد نداشتند و براى دفع فتنه عظيم بايد به اين خريد تن مى دادند نزد موسى آمدند و از قيمت سنگين گاو شكايت كردند، موسى به آنان گفت: چاره و گريزى نيست آن را بخريد.
عده اى از رسول اسلام درباره اين خريد و فروش و به ويژه قيمت سنگين پرسيدند حضرت فرمود: جوانى بنى اسرائيل نسبت به پدرش بسيار نيكوكار بود، جنسى را خريد كه براى او سود فراوان داشت نزد پدر آمد تا كليد صندوق پول را از او بگيرد و به فروشنده جنس بپردازد، ولى پدر را در حالى كه كليد زير سرش بود در خواب خوش يافت، از اين كه او را بيدار كند كراهت داشت، خريد آن جنس پرسود را رها كرد، هنگامى كه پدر بيدار شد ماجرا برايش گفت، پدر او را مورد نوازش و تمجيد و تحسين قرار داد و گاو مورد نظر را به او بخشيد و گفت اين به جاى سودى كه از دستت رفت آنگاه پيامبر فرمود:
«انظروا الى البر ما بلغ باهله:» 
با دقت عقلى به نيكى بنگريد كه اهلش را به كجا مى رساند و با او چه مى كند؟!!

? حکایاتی از دارالصادقیون رفسنجان

 نظر دهید »

داستان آموزنده 

25 اردیبهشت 1400 توسط یاحسین

​✨﷽✨

#تشرفات

#داستان_واقعی
✅عیادت و عذرخواهی امام زمان عج از خانم متدین 
✍خانم مؤمن و پرهیزکاری بود، به کسالتی مبتلا شده بود که به توصیه پزشک باید چند روزی را در بیمارستان می ماند، آنجا در بیمارستان همچنان که بستری بود با مولایش صحبت می کرد، درد و دل می کرد، با همان زبان مادری از حضرت میخواست برای یکبار هم که شده به عیادتش بروند…زمان ترخیصش فرا رسید، به او پزشک معالجش گفت چند روزی هم در منزل استراحت کن و فعالیتی انجام نده تا بهبودی کامل، او اما دلش شکسته بود، شکسته بود که چندین شب مولایش را صدا زده بود و پیغامی از طرف امام زمانش نیامده بود، به خانه اش رسید و طبق دستور پزشک استراحت می کرد…
? دلتنگی روزهای قبل هنوز در دلش بود، در همان حال و هوای امام زمان، ناگهان دید جوان زیبارو و با ابهتی را در کنارش، شناخت مولا را، حضرت به گرمی و ملایمت با او سخن می گفتند، فرمودند : «مارا ببخشید، نتوانستیم در روزهای بستری شدنتان به دیدارتان بیائیم»… از عذر خواهی مولا کمی خجالت زده شد، آمد حرف حضرت را قطع کند که آخر آقا جان این چه حرفی است… که مولا ادامه دادند: «محیط بیمارستان مناسب حضور ما نبود و نیامدیم، اینجا آمدیم به عیادت شما…
?قربانشان رَوَم مولا آنقدر تواضع دارند که انگار نه انگار حیاتِ همه ی ما به وجود مبارکشان بستگی دارد، مهربانی را از جدّ بزرگوارشان پیامبر رحمت به ارث بردند، آقا منزل خانم متدین را مناسب دیده و به عیادت بانوی پرهیزکار تشریف برده بودند، کاش ای کاش خانه های ما هم آنچنان باشد که امام زمانمان رغبت کنند شبی را به خادمی شان بگذرانیم
شنیده ام که نظر میکنی بحال ضعیفان

تَبم گرفت و دلم خوش در انتظار عیادت
?ملاقات با امام زمان عج

  1. 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
 نظر دهید »

داستان آموزنده

23 اردیبهشت 1400 توسط یاحسین

​✅#راز_پشمک_حاج_عبدالله
?حتما نام برند پشمک حاج عبدالله به گوشتون خورده؛

بعدش حتما یه خورده تعجب کردین و یا حتی خندیدین،

اما راز نام گذاری این برند چیست؟؟؟
✍حکایت این داستان برمیگرده به  دهه ۱۳۳۰ زمانی که بچه های دبستان اکبریه تبریز توی زنگ تفریح از بوفه ی مدرسه و  از فراش مهربون مدرسه پشمک میخریدن.

?عبدالله علیزاده معروف به حاج عبدالله مستخدم دبستان اکبریه تبریز بود که اصالتا از روستاهای نزدیک ارس که پس از قحطی و فراگیر شدن بیماری واگیردار  وبا ناشی از حمله متفقین، تمام اعضای خانوادش رو از دست داده بود و سپس به تبریز مهاجرت کرده و در این دبستان به عنوان مستخدم کار میکرد.

اما حاج عبدالله قصه ی ما به بچه های مدرسه علاقه وافری داشت

چون خودش علاوه بر همسرش داغ سه کودک در همین سنین رو دیده بود .

بچه ها توی زنگ تفریح از بوفه مدرسه پشمک میخریدن و هر کس پول نداشت از حاج عبدالله پشمک قرضی میگرفت.

اما حاج عبدالله با اینکه به همه جنس قرضی میداد اما هیچ دفتر ثبت بدهی نداشت،

رفته رفته بچه ها از مهربونی حاج عبدالله سوء استفاده کردند و اصلا پول نمیدادند، 

و برخلاف تصور حاج عبدالله ،

 علی رغم درآمد ناچیز فرراشی به هیچ کس نه نمیگفت .

تا اینکه مدیر مدرسه با دیدن تمام بچه های پشمک به دست در ایام زنگ تفریح با پیگیری ماجرا از این قضیه باخبر شد و سر همه کلاسها حاضر شد و با صحبتهای دلسوزانه اش همه رو توجیه کرد

با این وجود هنوز اندکی از بچه ها شیطنت میکردند و پشمک مفتکی از حاج عبدالله میگرفتند.

این منوال تا اوایل دهه چهل ادامه داشت تا اینکه در اواخر خردادماه ۱۳۴۱ حاج عبدالله به دلیل بیماری و کهولت سن درگذشت.
حاج عبدالله با اینکه توی تبریز غریب بود اما یکی از باشکوهترین تشییع جنازه ها رو داشت

انبوهی از جمعیت که اکثرا هم جوان بودند و گریه میکردند حاج عبدالله ،بابای مهربون مدرسه رو تا قبرستان قدیم تبریز بدرقه کردند.

اما جالبتر اینکه هر پنج شنبه بر سر قبر حاج عبدالله و برای شادی روحش پشمک پخش میکردند و این منوال چندین سال و تا اوایل دهه پنجاه ادامه داشت. 

بله بچه های دبستان اکبریه داشتند قرضشان را به حاج عبدالله ادا میکردند،

?احسان البرزی و علی مردان طاهری موسسان پشمک حاج عبدالله دو تن از همان کودکان شیطونی هستند که هرگز بابت خوردن پشمک پول به حاج عبدالله نداده بودند.

و الان به یاد مهربونی و بخشش بی منت و همراه با لبخند حاج عبدالله فراش ، مستخدم دبستان اکبریه

نام برند تجاری پشمک شرکت خودشون رو،  حاج عبدالله گذاشتند.

?شادی روح این پیرمرد مهربون و همه مهربانان دنیا صلوات✨✨✨

?زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست

?هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود

?صحنه پیوسته به جاست

  1. ?خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد…..
 نظر دهید »

داستان

22 اردیبهشت 1400 توسط یاحسین

یکی ازعلمای تهران نقل میکند که من درنجف اشرف بودم خبرآوردندکه پدرت فوت  کرده وجنازه اورابه نجف آوردندواورادفن کردیم چندروزی ازدفن اوگذشته بودکه درعالم خواب به حضورپدرم رسیدم ودیدم ناراحت است،تعجب کردم که چراکسی که هفتادسال راه دین رفته بایدناراحت باشد.پرسیدم چراشمارابی نشاط میبینم؟گفت من هیجده تومان به مشهدی تقی نعلبندبدهکارم،مراگرفته اندونمیگذارندبه سرجایم بروم ازخواب بیدارشدم نامه ای به برادرانم نوشتم که ببیننداین مشهدی تقی نعلبندکیست؟وآیاپدربه اوبدهکاربوده یانه؟مدتی بعدجواب نامه آمدکه مانزدمشهدی تقی نعلبندرفتیم وگفتیم چیزی ازپدرماطلب داشتی گفت آری هیجده تومان طلبکاربودم گفتیم چرانیامدی طلب خودرابگیری گفت پدرتان بایددردفترش می نوشت.بلاخره ماآن بدهی راپرداخت کردیم.

 نظر دهید »
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

به سوی خدا

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس